کد مطلب:298666 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:117

در شام


درست روشن نیست خاندان پیغمبر و كاروان اسیران اهل بیت چند روز در كوفه ماندند اما آنچه مسلم است همان خطبه و سخنرانی زینب و گفتگوی او با پسر زیاد و برخورد مختصری كه بازماندگان امام (ع) با مردم كوفه داشتند وضع شهر را به نفع آنان تغییر داد، و مردم را با جنایات دستگاه جبار بنی امیه آشنا كرد و آثار آن همه تبلیغات وسیعی را كه معاویه و پس از او پسرش یزید انجام داده بودند بكلی از بین برد، و خلاصه شهر كوفه در هنگام رفتن اهل بیت به شام غیر از كوفه ای بود كه آنان را بدانجا وارد كردند.

و اساسا به گفته ی یكی از نویسندگان فقید مرحوم آیتی این خود بزرگترین اشتباهی بود كه كشندگان امام (ع) از نظر كار خود انجام دادند كه بازماندگان امام (ع) را به صورت اسارت به كوفه و شام بردند و موجبات آن همه رسوایی و ننگ را برای خود فراهم ساخته و به وسیله ی همان افراد داغدیده و اسیر، حقایق پشت پرده را بر خلافت خواسته و میل خود آشكار ساختند.

در اینجا قسمتی از نوشته ی تحلیلی ایشان را كه به نظر نگارنده جالب بود ذیلا برای شما نقل می كنیم:

«من معتقدم كه اگر ابن سعد و ابن زیاد هر چند برای مصلحت خود پس از شهادت


امام (ع) و یارانش نسبت به اهل بیت پیغمبر اظهار ادب و احترام می كردند و آنان را در همان مصیبتی كه خود به وجود آورده بودند تسلیت می گفتند و مانع دفن شهدا نمی شدند، بلكه آنها را پیش از كشته های خود دفن می كردند و اهل بیت را از همان كربلا با احترام و تجلیل و تكریم به مدینه می فرستادند. هرزگیهای دشمنان از طرفی، و تبلیغات عمیق و تكان دهنده ی اهل بیت از طرفی دیگر پیش نمی آمد البته شهادت امام (ع) و فاجعه ی كربلا به این صورت در دنیا منعكس نمی شد. و دشمنان امام هم تا این پایه بی آبرو و رسوا نمی گشتند.

این هم كار خدا بود كه دشمن، خود با زور و جبر مبلغان توانایی را به عنوان اسیری ببرد و در شهرها بگرداند و به آنها فرصت دهد كه برای مردمی كه بیشتر تماشاگر این حادثه اند سخن بگویند و خود را به آنان معرفی كنند و همه جا رسول خدا را به عنوان پدر یا جد خود نام ببرند.

نخستین فرصتی كه به دست اهل بیت آمد و توانستند داد سخن بدهند روز دوازدهم محرم بود كه آنها را وارد شهر كردند، دیدن شهر كوفه برای اهل بیت بسیار غم انگیز بود چه بیشتر مدت خلافت امیرالمومنین (ع) در این شهر گذشته بود و دختران امیرالمومنین در سال 41 همراه برادرشان امام حسن (ع) از كوفه به مدینه رفته بودند و اكنون پس از بیست سال به صورت اسیری وارد شهری می شدند كه در حدود چهار سال در آنجا سلطنت كرده بودند، و مردم عراق كه در جنگهای جمل و صفین و نهروان اصحاب و یاران علی (ع) بوده اند اكنون فرزند وی را كشته اند و فرزندان دیگر او را اسیر كرده اند، اما سخنوران اهل بیت چنانكه گویی از مدینه و حجاز به كوفه و عراق آمده اند تا سخن بگویند و برای همین است كه مردم در كوچه و بازار فراهم گشته اند، كار خود را از همان روز دوازدهم آغاز كردند و هر كدام به نسبت سخن گفتند و آن گاه كه مجال سخن گفتن در بازار و دم دروازه را از دست دادند و دیگر جمعیتی جز در مجلس ابن زیاد در اختیارشان نبود همانجا اگر چه به عنوان جواب دادن به سوالهای ابن زیاد حرف خود را می زدند و كار خود را می كردند، و آن گاه به زندان كوفه برمی گشتند، خطبه ها و سخنان این گویندگان شجاع و بی نظیر در سینه های مردم جا گرفت، دلها را تكان داد، تشخیص مردم را عوض كرد، اشكها را جاری ساخت و مردم را به اشتباه بزرگشان توجه داد، احساسات مردم را برانگیخت، مردم را به ارزش این قیام متوجه ساخت مجال تحریف این حادثه را از دست دشمن گرفت، فاجعه ی كربلا را به همان صورتی كه بوده است ثبت تاریخ كرد، تشنگیهای اهل بیت را ثبت كرد، هرزگیهای دشمن را ثبت كرد...».


و حالا به ترجمه ی قسمتی از گفتار یكی از نویسندگان مصری از اهل سنت نیز در این باره توجه فرمائید.

استاد توفیق ابوعلم، رئیس هیئت مدیره ی مسجد نفسیه ی خاتون و معاون اول وزارت دادگستری مصر، در كتاب فاطمه ی زهرا درباره ی دخترش زینب می نویسد:

«هر كس تاریخ زندگانی و مبارزات عقیله ی بنی هاشم زینب را بدقت بررسی نماید با ما هم عقیده خواهد شد كه نهضتی كه حسین (ع) علیه كفر و ارتداد برپا نمود اگر زینب نمی بود و وظایف سنگین خود را پس از شهادت برادر انجام نمی داد و زمام امر را در مراحل اسارت خانواده ی پیغمبر در دست نمی گرفت این چنین سامان نمی یافت و آن رستاخیز خونین به چنین نتیجه ی مطلوب نمی رسید.

آری خلود و جاودانگی نهضت حسینی تنها در گرو همت عالی این بانوی بزرگ است كه در واقع حلقه ی اتصال و پیوند آن فاجعه ی بلا با قرون و نسلهای آینده گردیده است.

یزید امر را بر مردم مشتبه ساخته و وارونه جلوه داده بود، او چنین وانمود می كرد كه لشكری را كه به كارزار كربلا اعزام داشته برای قلع و قمع گروهی از خوارج عراق است و آن سرها كه به حضورش آورده اند سرگردنكشان و شكنندگان عصای مسلمین است، لیكن در همین اوضاع و احوال بود كه زینب دهان خونین به سخن گشود و مردم كوفه و شام را از حقیقت حال آگاه ساخت و به آنان اعلام نمود كه اینك خود و این زنانی كه از كربلا تا شام در اسارت آورده اند جز دختران و خاندان رسول خدا نیستند و با این كار ننگ و رسوایی این جرم فجیع را بر دامان پلید یزید و یارانش ثابت و جاودانه كرد.

زینب ضمن سخنان بلیغی كه در كوفه و شام در مجلس یزید ایراد نمود پرده از روی كار به یكسو زد و افكار خفته و بی خبر را بیداری و هوشیاری داد و حقیقت امر را كه یزید و یارانش بیهوده می كوشیدند تا از دیده و اندیشه ی مسلمانان پنهان نموده و بر آن جنایت هولناك پرده ی اشتباه افكنند برملا و آشكار ساخت.

آری زینب تنها كسی بود كه مسئولیت نگاهداری عیال و اولاد حسین و یاران او را به عهده گرفت، تا آن گاه كه ایشان را از این سفر پر مخاطره به مدینه بازگردانید.»